روزمرگی های حمید سبزیانی

  • ۰
  • ۰

هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است

“خاقانی”

❀❀❀❀

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

“وحشی بافقی”

❀❀❀❀

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم که مراست کوه قافست، نه غم
این دل که توراست، سنگ خاراست، نه دل

“رودکی”

❀❀❀❀

عشق تو عالم دل جمله به یکبار گرفت
بختیار اوست بر ما که تو را یار گرفت

من اسیر خود و از عشق جهانی بی‌خود

من درین ظلمت و عالم همه انوار گرفت

“سیف فرغانی”

❀❀❀❀

این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

خیام نیشابوری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی