روزمرگی های حمید سبزیانی

  • ۰
  • ۰

ما که رقصیدیم به هر، سازی زدی ای روزگار

دل به تو بستیم و آخر ، دل شکستی روزگار

خوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشت
کی روا باشد جوابم ،با بدی ای روزگار

فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه ام
بهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار

گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبز
بهر من پاییزی و ،فصل خزانی روزگار

میکنم دلخوش به هرچیزی حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی، بر خنده ام چنگ روزگار

کاش می گفتی ز آزارم چه حاصل میشود
وای عجب بی معرفت ،اهل جفایی روزگار

چون پرنده با چه شوقی لانه بر هم میزنم
دست بی رحمت کند خانه خرابم روزگار

چرخ گردون با دلم نامهربان باشد ولی
با همه درد و غمت بازم صبورم روزگار

((اگر قشنگ بود یه سری به همینجا که ابی نوشته شده بزن ببین مهرفوری زمان چه کارهایی که نمیکنه. بد نیست ببینید. شاید یه روزی به درد خورده باشیم. مهر زمان برای 

تک تک شما عزیزان آرزوی سلامتی میکنه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی